جدول جو
جدول جو

معنی بهره سر - جستجوی لغت در جدول جو

بهره سر
بهره و سود حاصل از معامله پایاپای، محصول دامی، فایده، ابتدای
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خیره سر
تصویر خیره سر
خودسر، لج باز و گستاخ، برای مثال زود باشد که خیره سر بینی / به دو پای اوفتاده اندر بند (سعدی - ۱۵۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوره سر
تصویر شوره سر
در پزشکی پوسته های ریز که به واسطۀ قارچ های کچلی یا عارضۀ دیگر از پوست سر جدا می شود و در لا به لای موها جا می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیره سر
تصویر پیره سر
پیر، سال خورده، سپیدموی، برای مثال پدر پیره سر بود و برنا دلیر / ببسته میان را به کردار شیر (فردوسی۲ - ۷۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
بهره ور بودن، بهره داری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهره بر
تصویر بهره بر
سود برنده، شریک، انباز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهره ور
تصویر بهره ور
بهره دار، دارای بهره، سودبرنده
فرهنگ فارسی عمید
(بَ رَ / رِ وَ)
محظوظ و کامران و نیک بخت و کامیاب. (ناظم الاطباء). سودبرنده. کامیاب. برخوردار. بهره بر. بافایده. (یادداشت بخط مؤلف) :
ببخشیدشان جامه و سیم و زر
ببودند زو هریکی بهره ور.
فردوسی.
همچنو ما همه از نعمت او بهره وریم
پس چو نیکونگری نعمت او نعمت ماست.
فرخی.
نه چاهی را بگه دارد نه گاهی را بچه دارد
ز عفوش بهره ورتر هرکه او افزون گنه دارد.
فرخی.
خرمردمند هر سه نه مردم نه خر تمام
از هر دو نام همچو شترمرغ بهره ور.
سوزنی.
بهره ورند از سخات اهل صلاح و فساد
زاهد و عابد چنانک مفلس و قلاش ورند.
سوزنی.
که ای بهره ور موبد نیکنام
چرا پیش از اینم نگفتی پیام.
سعدی.
از آن بهره ورتر در آفاق کیست
که در ملک رانی به انصاف زیست.
سعدی.
لغت نامه دهخدا
(اَ بَ)
شریک و انباز. (برهان). شریک و انباز که قسمت خود را برد. (آنندراج) (انجمن آرا). شریک و انباز. بهره ور. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
بهره بری، بافایدگی بهره داری، سود برندگی، کامیابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهره دار
تصویر بهره دار
حصه دار، شریک سهیم، دارای حظ و نصیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیره سر
تصویر خیره سر
لجباز، سرکش
فرهنگ لغت هوشیار
صاحب موی سفیددارای موی کافوری سالخورده: یکی پیر سر بود هیشوی نام جوانمرد و بیدار و بافر و کام. (شا. بخ 1452: 6)
فرهنگ لغت هوشیار
پوسته هاس ریزی که بواسطه قارچهای کچلی یا عارضه دیگر از پوست سر جدا میشود و لابلای موها جا می گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهره ور
تصویر بهره ور
بهره بر، بهره دار بافایده، سود برنده، کامیاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهره بر
تصویر بهره بر
سود برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهره ور
تصویر بهره ور
((~. وَ))
بهره بر، بهره دار، بافایده، سودبرنده، کامیاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
راندمان، استنتاج
فرهنگ واژه فارسی سره
برخوردار، کامیاب، متمتع، محظوظ، مستفید، منتفع
متضاد: محروم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
Productivity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
productivité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
محل دوشیدن گوسفندان
فرهنگ گویش مازندرانی
نام دهکده ای در چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
производительность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
Produktivität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
продуктивність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
produktywność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
生产率
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
produtividade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
produttività
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
productividad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
productiviteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
ผลิตภาพ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
produktivitas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
उत्पादकता
دیکشنری فارسی به هندی